بی تو ای سرانجا به هزاران نام طرحی از وهم می زد عاشق خام از هر راه و بی راه گاه و بی گاه می رفت و زمان بود کوتاه جز تو هرچه بود سراب هرچه بود نقش بر آب کاخ آرزو بود شکل حباب گفت مرا دریاب که شدم بی تاب من از آن رودم نه این مرداب ای دوست ، دوست ، دوست ، دوست با تو ای سر آغاز شور آواز نقشی از عشق می زنم بر دل ساز از تو می خوانم ، در تو حیرانم تویی آغازم ، تویی پایانم نی ام و نالانم جدا از نیستانم خنده بر لب می زنم و داغ بر دل گریانم تو بگو داغداران ، دل داغداران از چه رو خون شد ، از چه مجنون شد داغداران ، دل داغداران از چه رو خون شد ، از چه مجنون شد ای دوست ، دوست ای دوست ، دوست ای راز نی ، ای یار که آغازم با نام تو است هربا و از مهر تو ام سر شار و از مهر تو ام سرشار